|
|
برو اما نمی دانی چها با من نکردی دوست
ولی باور ندارم آنچه را با من تو کردی دوست
میان ماندن ورفتن چه شد که رفتنی گشتی
مراعات دل بیچاره ما را نکردی دوست
جوانی و هزاران آرزو که در سر ما بود
همه بر باد دادی این نباشد رسم مردی دوست
اگر چه قصه ما صحبت امروز و فردا نیست
ولی باور ندارم اینچنین با ما بگردی دوست
سیاهی بر سر بخت بلندم سایه افکنده
منم همدرد صد درد و تویی بی هیچ دردی دوست
کجای این جهانی هر کجا هستی بلا دورت
چنان رفتی که هر جایی ندیدم از تو گردی دوست
نظرات شما عزیزان:
بهشاد جوون
ساعت15:20---31 خرداد 1390
slm manam apam bia matalebet tooop bud
ادامه مطلب |
سه شنبه 31 خرداد 1398برچسب:, |
|
|
|